فرقه كورش مدرسی
با ملقمه اكونومیست ـ پاسيفیست در ضدیت با كمونیسم كارگری
(قسمت دوم)
جلیل بهروزی

 

بطور قطع یكی از وظایف اساسی كمونیستها سازمان دادن و رهبری مبارزات كارگران برای رفاه و زندگی بهتر است. چرا كه طبقه كارگری كه از تباهی جسمی و روحی رنج میبرد از قدرت و توان مبارزه در یك مقیاس اجتماعی و گسترده و حركت به سمت یك تحول اجتماعی انقلابی كمتری برخوردار است. كمونیستها مبارزات صنفی را سازمان نمیدهند تا كارگران را در دل این مبارزه به آگاهی سوسیالیستی برسانند. اگر قشری از كارگران پیشرو و مبارز در محیط كار و زندگی كارگران را كمونیستها تشكیل میدهند كه بنا به هزار شواهد و تاریخ چند دهه جنبش كارگری در ایران و  تحركات و مبارزات جاری كارگری كاملا به آن دلالت دارد، این آگاهی ابژكتیو شده است. حاملین انسانی دارد.

خلطی كه قطعنامه این فرقه در ارتباط با جنبش كارگری و نقش عنصر آگاه در بین كارگران به رویش بخشی از تئوری معوج خود را بنا كرده این است كه همه جا خودآگاهی طبقه كارگر را امری ذهنی دانسته و گویا اگر "كمونیستها" مبارزه صنفی كارگران را سازمان دهند این "ذهنیت" مانع تبدیل شدن كارگران به سیاهی لشكری طبقات دیگر میشود! در حالی كه ماركسیسم كه یك ركن آن بر تجربه تاریخی مبارزات طبقه كارگر استوار است این درس پایه ای را به ما آموخته است كه انكشاف مبارزه صنفی حتی در بهترین حالت خویش جز تبدیل كردن طبقه كارگر به سیاهی لشكر جنبشهایی رفرمیستی، سندیكالیستی و سوسیال دموكراتیك نیست. در عرصه مبارزه "صنفی" كارگر قرن هیجدهم و نوزدهم این امكان را یافت تا طبقه سرمایه دار و دولتهای حامی آن و یا حتی جنبشهایی كه در درون این طبقه مدعی حمایت از و هدایت مبارزات كارگران هستند، بشناسد. این عقب مانده ترین و اكونومیستی ترین تزی است كه در توضیح مبارزات "صنفی" كارگران قرن بیست یكم و بطور مشخص كارگران در ایران ارائه میشود. همین تز سنگ بنای این قطعنامه در تمیز سره از ناسره، كمونیست از غیر كمونیست است. طبق آن همه جریانات سندیكالیست و "كارگری كارگری" یك كاسه مورد حمایت این جماعتند و همه جریانات چپی كه مبارزه سیاسی، امر سرنگونی رژیم و سازمان دهی حزبی طبقه را اساس كار خود قرار داده اند را یك كاسه جریانات بورژوایی میخوانند. این خط و مرز كذایی قاعدتا اساس اش توجیه گرایش سندیكالیستی است كه این فرقه خود را هر چه بیشتر به آن نزدیك میبیند و ثانیا قرار است پرچمی شود كه نوك تیز حمله طبقه كارگر به رژیم اسلامی سرمایه را كندتر كند.

توضیح این همانی شرایط طبقه كارگر از این سر "كه سطح مبارزات کنونی طبقه کارگر......، برای عقب راندن سرمایه و قوانین حاکم بر مناسبات کارگر و سرمایه دار، از قدرت کافی برخوردار نیست." از این رو "شرط لازم تغییر این توازن قوا و پس زدن تعرض بورژوازی مبارزه متحد و متشکل سراسری طبقه کارگر حول مطالبات سراسری و مشترک است." آگاهانه از یك طرف در جهت كوچك جلوه دادن نقش سركوب مستمر و خونین مبارزات كارگری و قتل عام و متواری كردن یك نسل از مبارزین كمونیست طبقه كارگر توسط رژیم سرمایه اسلامی است. و از طرف دیگر با هدف كم بها دادن به خلا یك افق كمونیستی ـ كارگری و متحزب در میان طبقه كارگر برای هدایت مبارزات این طبقه میباشد. خلا ای كه حتی تاثیر به سزایی بر مبارزات رفاهی امروز كارگران داشته است. به یك معنی عامل عدم پیشرفت و پیروزی مبارزات "صنفی" كارگران در شرایط كنونی بیش از همه یك عامل سیاسی است تا "اقتصادی" و یا سازمانی. یك فاكت اساسی در تائید این تبیین مبارزات جاری كارگران در اروپا است كه هم سراسری است و هم با خواستهای واحد، ولی بخاطر خلا یك حزب كمونسیت كارگری، طبقه كارگر به درجه جانفشانیها و پیگیریهای كه از خود نشان میدهد هنوز نتوانسته طبقه سرمایه دار و حكومتهای آن را به عقب نشینهای موثری وادارد. "بی برخورداری" طبقه كارگر از قدرت كافی در مقابل تعرض بورژوایی بیش از هر زمانی به ضعف افق كمونیسم كارگری در میان این طبقه بستگی دارد و این ضعف بقول منصور حكمت تنها با "مسلح كردن جنبش سوسیالیستی كارگر به یك افق روشن و یك نگرش محكم و مستدل.."، "متحد كردن جنبش طبقه كارگر به عنوان یك صف قدرتمند و موثر در سرنوشت جامعه در هر مقطع...."، "ارائه آلترناتیو سوسیالیستی سازمان اجتماعی، ارائه سوسیالیسم بعنوان یك راه حل عملی برای جامعه معاصر." و "شركت در همه سنگرهای مبارزه كارگری اعم از دفاعی و تعرضی در برابر بورژوازی و مبارزه برای رفع تبعیض و ستم از اقشار فرودست جامعه..." قابل برطرف شدن است.

از دیگر ابداعات این فرقه در ضدیت با مبانی كمونسیم كارگری تراوشاتی است جهت دو قطبی كردن مبارزه اقتصادی و سیاسی طبقه كارگر. قطعنامه شان جریاناتی را كه بر اهمیت مبارزه سیاسی طبقه كارگر تاكید میكنند و یا مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی را یك جز لاینفك مبارزه طبقه كارگر میدانند را جریاناتی بورژوایی دانسته كه در تلاشند مبارزه اقتصادی كارگران را به بیراهه ببرند. این ابداع تئوریك تحت عنوان "مبارزه ضد رژیمی" چپی كه مبارزات اقتصادی كارگران را تحقیر میكند، در همان جا برجسته شده است. اما این مانع نمیشود كه دم خروس دفاع این فرقه از حكومت سرمایه داری اسلامی كه به حكومت متعارف بورژوایی هم بدل شده را پنهان كند.

بطور قطع جریاناتی در سطح اپوزیسیون وجود دارند كه با نام كمونیسم سیاست و استراتژی شان در حد مبارزه ضد رژیمی خلاصه میشود و بدرجه نفوذ در و رابطه شان با طبقه كارگر میكوشند افق سوسیالیستی طبقه را در حد مبارزه ضد رژیمی تقلیل دهند. این جریانات مداوما توسط گرایش كمونیسم كارگری و بطور مشخص حزب ما مورد و نقد و افشا قرار گرفته اند. اما از سر نقد این جریانات بی وظیفه كردن طبقه كارگر در عرصه سیاست و رهبری مبارزات ضد رژیمی خود روی دیگر سكه واگذاری سیاست به طبقات دیگر و قربانی كردن مبارزات طبقه كارگر و سرفرود آوردن در مقابل یك رژیم جنایتكار و سركوبگر است كه خود اولین و اساسی ترين مانع در مقابل رهایی طبقه كارگر است. از جریانی كه در چند سال گذشته تمام تلاشش بر این استوار بوده تا هر مبارزه ضد رژیمی را مبارزه در جهت اهداف امپریالیسم و تحقق سناریو سیاه در ایران قلمداد كند دور از انتظار نیست (به دیگر قطعنامه های صادره این فرقه در كنگره شش شان مراجعه كنید.) كه چنین دو قطبی بی پایه ای را در امر مبارزه سیاسی و اقتصادی طبقه كارگر اختراع كند تا ضمن گشاد كردن حلقه محاصرجنبش سرنگونی حداقل مقبول سندیكالیستهای قرار گیرد.

قطعنامه مذكور و كل روش برخورد این جریان به طبقه كارگر برخلاف ادعایشان كه بنظر میرسد خیلی هم "كارگری" شده اند و از سر منفعت كارگر، برای مبارزات صنفی كارگران ارزش ویژه ای قائل هستند٬ چیزی جز تلاش آگاهانه برای به پاسيفیسم كشاندن بخشی از فعالین كارگری نیست. تلاشی كه با كتمان خود ویژگیهای طبقه كارگر در ایران و تزهای اكونومیستی میكوشد حمایت خود از رژیم اسلامی را توجیه كند. در حالی كه بر خلاف تصویر بسیار ذلیل و ناتوانی كه اینها از طبقه كارگر در ایران میدهند، اولا كارگران در ایران وسیعا و عمیقا سیاسی هستند. این طبقه ای هیچگونه توهمی نسبت به حكومت نداشته و مترصد آن است كه هر آن ساقطش كند. ثانیا طبقه كارگر از یك قشر پیشرو و مبارزی برخوردار است كه اساسا خود را با كمونیسم و جنبش كمونیستی تعریف میكند كه نقش اساسی در هدایت و رهبری مبارزات جاری كارگران برای بهبود شرایط كار و زندگی ایفا میكند. ثالثا مبارزات جاری كارگران هر چند در قالب صنفی و پراكنده پیش میرود ولی از پتانسیل بالائی برای سیاسی شدن و سراسری شدن برخوردار است. این مبارزات هر چند با هدف بلاواسطه تامین رفاه و گشایش سیاسی در عرصه مبارزه كارگران با دولت و كارفرماها دارد ولی كاملا ضد سرمایه دارانه و ضد حكومتی است.

این مشخصات به هر كمونیست و حزب كمونیستی زمینه هایی بسیار پیشرو و مطلوبی را برای تعیین نوع فعالیتها و الویتهای خود در عرصه جنبش كارگری میدهد كه كمونیسم كارگری و منصور حكمت مبنای تئوریك آن را تعریف كرده است. اما آنچه كه فرقه كورش مدرسی پس از گسستن كامل از منصور حكمت در تلاش تئوریزه كردن آن است چیزی جز ضدیت با این آموزه ها و چیزی جز ضدیت با جنبش كمونیسم كارگری نیست.

۲٨ اكتبر ۲٠۱۲